بهائیت جدید
بهائیت، مذهب مدرنیسم
ایرانی است که توسط دولت مدرن اروپایی، یعنی آنگلوساکسونها، یا به طور دقیقتر
انگستان به وجود آمده است. پس بهائیت یک مذهب مجعول غربی در مشرق است و گستره
فرهنگی غرب در حال اوج، در شرق و ایران است، پس این مذهب حیثیت فرهنگی غربیها نیز
هست.
مذهب بهائیت از تفسیر
یهودی مذهب تشیع در ایران آغاز شد یعنی «پروتستانتیزم شیعی». چرا که پروتستانتیزم،
تفسیر عهد جدید (انجیل) با عهد عتیق (تورات) است که با محوریت «ملیگرایی آلمانی»
به وجود آمد. از این جهت معرفت «تفسیر یهودی» با ساختار «پادشاهی آلمانی» پیوند میخورد.
مکتب پرتستانتیزم در آلمان شکل میگیرد و بهائیت نیز از مقوله ملیگرایی ایرانی
بهره میگیرد.
مهمترین عنصر
پروتستانتیزم «فردیت دینی» است؛ یعنی جدایی معرفت از سازمان دینی و روحانیت مسیحی
کاتولیک که در نهایت به نوعی «تدین فردی» میرسد. در بهائیت نیز همین فردیت به اوج
میرسد: فردیت دینی و تکیه بر الهامات فردی و عرفانی، به همین دلیل عبادت خود را
در معبدهای «سکوت» قرار دادهاند.
فردیت دینی در
پروتستانتیزم، زمینه «فردیت معرفتی» و شناختی کانتی را تشکیل داد. کانت باز تولید
معرفتی است و روشنفکری نیز نوعی فردیت معرفتی است که در فلسفه کانت و یهودیت
معرفتی ریشه دارد.
کسانی که در ایران به
روشنفکری روی آوردهاند در قالب پروتستانتیزم و با الگوی آن، به باز تفسیر مذهب
خود پرداختهاند مانند پروتستانتیزم اسلامی که مهمترین نکته در آن، برخورد آنها
با روحانیت و سازمان مربوط به آن بوده است. این گروه در این فردیت معرفتی مبتنی بر
فلسفه کانت، جدایی دین از سیاست را جستوجو میکردهاند.
کانت که روح فلسفی
انگلوساکسون را تشکیل میدهد و ذهن فردی را مورد کنکاش قرار داده است، موجب هدایت
آنها به طرف نوعی سیاست خارجی بوده است و آن ایجاد «فردیت دینی» در سطح جهان است،
و ایجاد بهائیت توسط انگلیسیها در همین جهت بوده است. پس سیاست خارجی انگلوساکسونها
در جهت یهودیتسازی معرفتی دینی در سطح جهان است و «جهانی شدن» که از نظریه یهودی
و کانت به وجود آمده است، همین سیاست جهانی در باب مذهب را پی میگیرد.
نزدیکی بهائیت با