با نگاهى اجمالى به ۵۶ سال زندگى سراسر خداخواهى و خداجویى امام حسین (ع)، درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنى و بندگى و نشر رسالت احمدى و مفاهیم عمیقى والاتر از درک و دید ما گذشته است.
اکنون مرورى کوتاه به زوایاى زندگانى آن عزیز داریم که ایام شهادتش پیش روى ماست :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و استغفار علاقه بسیارى داشت. گاهى در شبانه روز صدها رکعت نماز می گذاشت و حتى در آخرین شب زندگى دست از نیاز و دعا برنداشت و خوانده ایم که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداى خویش به خلوت بنشیند و فرمود: خدا می داند که من نماز و تلاوت قرآن و دعاى زیاد و استغفار را دوست دارم.
حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد. ابن اثیر در کتاب اسد الغابه می نویسد: حسین (ع) بسیار روزه می گرفت و نماز میگذارد و به حج میرفت و صدقه میداد و همه کارهاى پسندیده را انجام میداد. شخصیت حسین بن على (ع) آن چنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتى با برادرش امام مجتبى (ع) پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیت هاى اسلامى به احترامشان از مرکب پیاده شده، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامى که جامعه براى حسین (ع) قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگى میکرد (از مردم و معاشرتشان کناره نمی جست) با جان جامعه هماهنگ بود، چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود. و گرنه، او نه کاخ هاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ، و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند.
این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعى اوست، بخوانیم :
روزى از محلى عبور می فرمود، عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاى خشکى می خوردند، امام حسین (ع) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت، نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتکبرین، خداوند متکبران را دوست نمیدارد. سپس فرمود: من دعوت شما را اجابت کردم، شما هم دعوت مرا اجابت کنید. آنها هم دعوت آن حضرت را پذیرفتند و همراه جنابش به منزل رفتند. حضرت دستور داد هر چه در خانه موجود است به ضیافتشان بیاورند، و بدین ترتیب پذیرایى گرمى از آنان به عمل آمد و نیز درس تواضع و انسان دوستى را با عمل خویش به جامعه آموخت.
شعیب بن عبدالرحمن خزاعى می گوید: چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید، بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند، علتش را از امام زین العابدین (ع) پرسیدند، فرمود این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شب ها به دوش می کشید و به خانه زن هاى شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا می رسانید.
شدت علاقه امام حسین (ع) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستمدیدگان می توان در داستان ارینب و همسرش عبدالله بن سلام دریافت، که اجمال و فشرده اش را در این جا متذکر میشویم : یزید به زمان ولایتعهدى، با اینکه همه نوع وسایل شهوت رانى و کام جویى و کامروایى از قبیل پول، مقام، کنیزان رقاصه ودر اختیار داشت، چشم ناپاک و هرزه اش را به بانوى شوهردار عفیفى دوخته بود.
پدرش معاویه به جاى اینکه در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده اى نشان دهد، با حیله گرى و دروغ پردازى و فریبکارى، مقدماتى فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند. حسین بن على(ع) از قضیه باخبر شد، در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکى از قوانین اسلام، زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدى و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزه اى قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهی اش را نمایان و علاقه مندى خود را به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت، و این رفتار داستانى شد که در مفاخر آل على (ع) و دنائت و ستمگرى بنى امیه، براى همیشه در تاریخ به یادگار ماند.
علائلى در کتاب سمو المعنى می نویسد: ما در تاریخ انسان به مردان بزرگى برخورد می کنیم که هر کدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خویش را جهانگیر ساخته اند، یکى در شجاعت، دیگرى در زهد، آن دیگرى در سخاوت، واما شکوه و بزرگى امام حسین (ع) حجم عظیمى است که ابعاد بی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است، گویا او جامع همه والایی ها و فرازمندی ها است.
آرى، مردى که وارث بی کرانگى نبوت محمدى است، مردى که وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع) است و وارث جلال و درخشندگى فضیلت مادرى چون حضرت فاطمه (س) است، چگونه نمونه برتر و والاى عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلت هاى خدایى نباشد. درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم.
امام حسین (ع) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه تنها نمونه یک بزرگمرد تاریخ را براى ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن، آیینه تمام نماى فضیلت ها، بزرگمنشی ها، فداکاری ها، جانبازی ها، خداخواهی ها و خداجویی ها می باشد. او به تنهایى می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد. بودن و رفتنش، معنویت و فضیلت هاى انسان را ارجمند نمود.